یادداشت | ادبیات "ظهور" در ادیان مختلف
به گزارش سرویس فرهنگی خبرگزاری رسا، آخرالزمان و ظهور دو مقوله به هم پیوسته است که تمامی ادیان تلاش دارند تا به نحوی منجی را تعریف نمایند، چرا که به عنوان یک امید برای آینده هر انسان مطرح میشود و آدمی دستش را از رایحه نوربخش امید خالی نمیکند.
اما تلاش جبهه شر علیه قیام حق باعث کندی در عملکرد نیروهای خیر شده است و همین مسئله سبب میشود تا نیروهای شر در جایگاه قویتری بایستند، با انقلاب اسلامی اوضاع کمی تغییر میکند و تفکر اسلامی زمینهساز تجدید روحیه جریان حق میشود.
تمام ادیان و مکاتب به نوعی، معتقد به ظهور منجی در دوران آخرالزمان هستند؛ آخرالزمان از آنجا که به یک حکومت جهانی منجر میشود و پیروان آن دین و مکتب بر تمام جهان حکومت خواهند کرد، اهمیت زیادی دارد.
منجی در ادیان مختلف
این مبحث در ادیان ابراهیمی از توجه بیشتری برخوردار است و بیشتر پیگیری و دنبال میشود؛ ماهیت ظهور منجی در تمام مکاتب، نجات زندگی بشریت و آزادسازی روح از پلشتیها و ناپاکیهاست؛ آثار ظهور هم که به تبع وجود مبارک منجی، رفاه و آسایش و آرامش برای همه جهانیان است.
در ادیان دیگر منجی مطرح است، مثلا در بودا، منجی بودای پنجم است که وعده ظهورش داده شده است یا در آئین زرتشت سوشیانت و در آئین هندو نیز از موعود آخرالزمانی به نام آواتارای دهم نام میبرند و هر کدام مطابق با آئین خودشان نسبت به آن واکنش دارند.
شاید اولین باری که یک قوم طعم رسیدن به انتظار خود را چشیده، بنی اسرائیل باشد. آنها در انتظار ظهور منجی خود حضرت موسی بودند تا از دست فرعون نجات یابند. امام باقر علیه السلام فرمود: «موسی هنگامی ظاهر شد که پنجاه دروغگو پیش از او آمده و هر کدام مدعی بودند که همان موسی بن عمران موعود هستند.»
با بعثت حضرت موسی، قوم بنی اسرائیل قدر حضرت را ندانسته و با نافرمانیهای مکرر خود منجر به سرگردانی خود شدند. حضرت موسی قائم بنی اسرائیل، مرگشان به اندازهای مبهم و مشکوک است که حتی تاکنون نشانهای از چگونگی وفات و محل دفن وی به دست نیامده است. هر چند سابقه پیامبرکشی بنی اسرائیل احتمال ترور ایشان را تقویت میکند.
بعد از حضرت موسی، یهود به دنبال انبیاء دیگر به راه افتاد ولی گویا خلف وعده را همیشه در دستور کار داشت تا اینکه حضرت عیسی ظهور کرد. اما با آغاز دعوت حضرت عیسی دوباره یهودیان موضعگیری کردند. حواریون اطراف حضرت عیسی را گرفتند ولی یکی از حواریون به نام یهودا اسخریوطی محل پنهانی حضرت مسیح را افشا کرد.
قرآن کریم بر خلاف باور مسیحیان معتقد است که حضرت مسیح را اعدام نکردند و به صلیب نیز کشیده نشد بلکه ایشان عروج کردند تا در آخرالزمان دوباره بازگردند. مسیحیان منتظر حضرت عیسی هستند و به عنوان منجی امید دارند تا دوباره بازگردد.
منجی در اسلام
پایان داستان حضرت موسی و حضرت عیسی، ماموریت الهی برای برقراری حکومت عدل را خدشهدار نکرد، بلکه با ظهور پیامبر آخرالزمان حضرت رسول اکرم باعث شد تا بارقههای امید دوباره جوانه بزند و مسئله ظهور منجی الهی بر سر زبانها بیفتد. دشمن برای ناکام گذاشتن پیامبر آخرالزمان دست به اقداماتی زد:
1- ترور و جلوگیری از پیدایش پیامبر اکرم
2- ایجاد موانع تاخیری بر سر راه ایشان تا قدس
3- نفوذ در حکومت پیامبر خاتم و به دستگیری آن در صورت تشکیل
الف) منجی در اهل سنت
با توجه به روایات و کتب اهل سنت میتوان به این نکته توجه داشت که افراد شاخص و برجستهای از اهل سنت معتقد به ظهور منجی آخرالزمان هستند. از جمله آنها میتوان به کمال الدین محمد بن طلحه الشافعی اشاره کرد که کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» نوشت و باب آخر را به امام مهدی اختصاص داد و نظراتش را در این باره توضیح داد.
کنجی شافعی نیز کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان» را دارد و در مقدمه کتابش مینویسد: « من این کتاب را به نام «البیان فی اخبار صاحب الزمان» نامیدم و از ذکر هر روایتی که از طریق شیعه وارد شده، اجتناب کردم؛ که شیعه هر چند نقلش صحیح باشد، برای آنان کارساز است... و استدلال به احادیث غیر شیعه مسئله را تأکید بیشتری خواهد بخشید.»
اسماعیل بن کثیر نیز در کتاب «النهایة فی الفتن و الملاحم» فصل ویژهای برای امام مهدی علیه السلام گشوده و عنوانش این است: «فصل فی ذکر المهدی الذی یکون فی آخر الزمان»
سعد بن تفتازانی، جلال الدین سیوطی و ابن حجر هیتمی نیز از علمای شافعی مذهب اهل سنت هستند که کتابهای زیادی را در حوزه مهدویت به قلم تحریر در آوردند.
ب) منجی در شیعه
مسلمانان مبحث تمدن اسلامی را طرحی برای ظهور پیشوای دوازدهم خود، امام مهدی(ع) میدانند و این چنین بیان میکنند که ایشان از دیدهها مخفی شده است و در میان مردم راه میرود و در بازارهایشان رفت و آمد میکند، روی فرشهایشان گام بر میدارد ولی او را نمیشناسند ؛ مسلمانان معتقدند که امامشان همانند خورشید پشت ابر آنان را هدایت میکند و نور خود را میتابد و آنها را رها نمیکند.
روایتی از امام باقر(علیه السلام) هست که میفرماید: إذا قامَ قائمُنا وَضَعَ اللهُ یَدَهُ علی رئوس العباد فَجَمَعَ بِها عُقُولَهم و کَمُلت به أحلامَهُم؛ هنگامی که قائم ما بپاخیزد، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان میگذارد، پس عقلهایشان را جمع و استوار میکند و افکارشان را کامل میسازد. این روایت و روایتهای بسیار دیگر نشان از نگاه عقلانی تفکر منجیگرایانه شیعه و به دور از خشونت است. /۹۱۸/ی۷۰۳/س
مهدی کمالی